سفارش تبلیغ
صبا ویژن
واعظ - ره یافتــــــــگان

لغزش دوستت را برای هنگام یورش دشمنت، تحمّل کن . [امام علی علیه السلام]

قلم ریز:   واعظ  

نام های اسلامی جمعه 86 مرداد 12  8:28 عصر

گروهی تصور می کنند نامگذاری امری عادی و معمولی است ، و به هر نامی که بخواهند مانعی ندارد کودک رانامگذاری کنند،ولی اینطور نیست ،  نامگذاری امری بسیار مهم ، و دارای  اثر در مشاعر کودک ،و در آینده اوست ، به همین خاطر باب مفصلی در روایات اختصاص  به این معنا پیدا کرده .

امام هفتم (ع) فرمود :

اول ما یبر الرجل ولده ان یسمیه باسم حسن، فلیحسن احدکم اسم ولده {وسایل ج 21 ص 389}

اول نیکی مرد نسبت به فرزندش این است که او را به نام نیک نامگذاری کند ، بر هر کدام از شما لازم است برای فرزندش نام نیک انتخاب کند .

رسول خدا (ص) فرمود :

نامهای خود را نیکو انتخاب کنید ، که روز قیامت به همان نامها خوانده می شوید .{وسایل ج 21 ص 389}

امام موسی بن جعفر (ع) فرمود :

 لا یدخل الفقر بیتا  فیه اسم محمد او احمد او علی اوالحسن  اوالحسین او جعفر  او طالب او عبدالله  او فاطمه  من النساء ( وسایل ج21 ص 396)

در خانه ای که نام پسران ، محمد یا احمد  یا علی  یا حسین و حسن و جعفر  و طالب  و عبدالله  و نام دختران  فاطمه باشد ، فقر داخل نمی گردد .

 اگر نامی  غیر از  نام انبیاء یا امامان یا مادران انبیاء و ائمه به روی فرزندان شماست ، برای جلب  رضای حق و خوشنودی انبیاء و امامان عوض کنید ، مبادا که در قیامت فرزندان شمابه خاطر نامهای زشتی که یادآور زشتی های قهرمانان  گناه و آلودگی  است دارند ، از شما شکایت کنند ، در ثانی خود فرزندان وقتی که بزرگ می شوند از نام خود احساس شرم می کنند ، چون معنی و مفهوم اسم خیلی زشت و ناپسند است .

پس برای اینکه پدر مادر ها بتوانند نام های خوب و در خور شخصیت به فرزندانشان بگذارند ؛ من معیارهای زیر را پیشنهاد می کنم :

1– یاد آور شدن شخصیتی مکتبی و داشتن پیام .

2- تحقیر کننده و فخر آور نبودن نام .

3. - زیبایی و داشتن آهنگ خوب

4- کوتاه و مختصر بودن .

5- با محتوا بودن نام .

 


فرمایشات شما ()

قلم ریز:   واعظ  

از وابستگی تا وارستگی جمعه 86 مرداد 12  8:25 عصر

از وابستگی تا وارستگی

(( وابستگی )) و (( وارستگی )) در اخلاق و عرفان اسلامی مفهومی خاص دارند که باید هر کدام از آنها را یافت و شناخت تا بتوان در مسیر خودساز ی حرکت نمود و به گسستن زنجیر های اسارت های درونی و برونی توفیق حاصل کرد و از جان و روح تارهای تنیده  شده از خصال و صفات  مذموم  را فرویخت و از (( خودخواهی  ها )) رها گردیده و به ((خدا خواهی )) رسید .

مرغ باغ ملکوتم  نیم از عالم خاک                   چند روزی قفسی ساختند اند از بدنم

خرم آن روز که پرواز کنم تابر دوست             به هوای سر کویش پر وبالی بزنم   

در یافتن مفهوم  و فلسفه  اصلی  طرد و نفی وابستگی  های گوناگون و مجاهدت و تلاش برای کسب خصلت والای وارستگی ، همچون  همه موضوعات  باید از نگرش  های ظاهری و سطحی عبور نمود و به عمق ژرفا نظر گسترد و واقعیت را آن گونه  که هست در یافت ، نه آن گونه  که پندارها  و تصورات ناصحیح و ظاهربین می سازند و می پرورند و به تثبیت می رساند .

در واقع یکی از اثرات بسیار مهم اعتقاد به وارستگی و قیامت ، حرکت انسان در مسیر صحیح و هدایت در صراط مستقیم الهی است ، در رویکرد عمیق و درون  نگر به موضوع (( وابستگی )) ؛ بسیاری از رفتار و اعمال را نمی توان وابستگی دانست و نباید به طرد و نفی آنها پرداخت . همچنین با همین رویکرد ژرف به موضوع (( وارستگ )) ، بسی حالات و رفتار و کردار  ها که به زعم و تصور  برخی از افراد وارستگی  نام می گیرند و  حال آن که چنین نیست و ذهنیت و تصورات  نادرست آنهاست  که باعث می شود  اینگونه در باره خود  و حالات و رفتار  و عملکردهای خود ارزیابی و قضاوت کنند .

اگر نگرش ها و ارزیابی ها و محاسبه ها از سطح و ظاهر عبور کند  و به ژرفا راه یابد ، و عمل و رفتار مورد دقت درآید ، و چنانچه انسان قبل از آنه که بخواهد آغازین محاسبه ها را داشته باشد به مسئله (( خودکاوی )) بپردازد و بینش  یابی بکند در خصوص ماهیت  اصلی (( وابستگی و وارستگی )) ،ما این گونه ژرف نگری را در خصوص محاسبه نفس را چنین معرفی می کنیم :

-        می توان جهانی را داشت و وابسته نبود ، و می توان اطاق و میزی داشت و وابسته بود .

-        می توان غرق در قدرت بود و اسیر ، و می توان محروم از قدرت بود و امیر .

-    می توان در شهرت وافر و کامل بود و بی نیاز از آن ، و می توان با نگاهی و شعاری و کف  و هورایی و یا هر عمل شهرت بر انگیز دیگر را متزلزل گشت و مجذوب و از خود بی خود شد .

-    می توان به همه چیز رسید و در همان حال از همه چیز رهید ، و می توان به هیچ چیز نرسید  و در عین حال از هیچ چیز نرهید و همواره در هوای آن بود و دل و دین فدای آن نمود .

آیا ندیده ای کسی را را که همه چیز داشت  و به روی در خاک آرمیددر صورتی که  اصلا دل به آن نباخت و آیا ندیده ای کسی را که هیچ چیز نداشت و روی در خاک آرمید و دل نباخت 

-    می توان به ریاست رسید ولی ریاست طلب نبود ، به مقام رسید و لی مقام طلب نبود ، این ریاست و پست و مقام ابزاری باشد برای خدمت به مردم نه اینکه اسبابی باشد برای اشباع تمایلات نفسانی ، یا آلودگی به معاصی و فساد و گناه و مطامع حزبی و باندی و گروهی .

-    انسان می تواند در زندگی مادی به معراج معنوی رسید و از خاک عبور بکند تا به ملکوت و به کما ل نهایی برسد  و از ماده گشت تا به معنی پی برد ؛ قرآن کریم هدف از بعثت انبیاء  را  به کمال رسیدن در دو بعد  نظری و عملی معرفی می کند:

(( او کسی است که در میان جمیعتی در س نخواند ه، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت  می آموزد .(سوره جمعه 25)

در واقع باید پرورش های اخلاقی نه در گوشه عزلت و بریده از خلق و اجتماع ، که میادین و عرصه های فعالیت های مختلف  اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، علمی و فرهنگی صورت گیرد .

هنر این نیست که در گوشه ای عزلت بنشینی و بخزی و زمینه های  ابتلا به گناه و فساد ی نیابی و دعوت و وسوسه  به انجام خلافی نشوی و در عین حال خود را وارسته به شمار آوری ، هنر آنست که پیش مردم زندگی بکنید و با همه نوع انسان سرو کله بزنی ولی خود آلوده نشی و خود را به وارستگی برساند.

اکنون که در یافتی در صورتی به ((  وارستگی )) می رسی که از همه چیز برهی و حال آن که از همه چیز برخوردار هستی ، و در برابر قدرت مقهور نگردی ، در حالی که اهرم های قدرت را در دست داری ، و در مقابل زرق و برق پول شهرت و ثروت  مجذوب نگردی ، در حالی که به این نعمت دسترسی  یافته ای ، و فریفته جاه  و مقام  و ریاست  نشوی ، در عین حالی که به ریاست و مقام رسیده ای ، و در برابر  نعمت  ها  و زیور  و زینت ها  متزلزل نگردی و در همان حال از این نعمت ها  برخوردار باشی . و نیز اینک که در یافتی  حوضورت  در متن زندگی  مادی و صحنه های مختلف کار و تلاش و برای تامین معاش ضروری  است  باید در همان حال در معراج معنوی باشی و پیمودن  راه  تقرب و حضور در محفل  انس  حضرت  محبوب و مشاهده انوار جمیل  جمال او ، عزم خویش جزم نما و به (( خودسازی )) بپرداز  و پاک شو و مرغ جانت را به پرواز در بیاور و در باغ ملکوت اعلی سیر کن .

 

 


فرمایشات شما ()

قلم ریز:   واعظ  

شهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرقرآن جمعه 86 تیر 15  3:11 عصر

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد                             زمشک چین سیه تر سنبلت بی

      نه من بسوزم و اوشمع انجمن باشد                                 هزاران دل بقید کاکلت بی

                     من آن نگین سلیمان بهیچ نستانم                    نباشد ناله ام را در دلت راه      

                                  که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد         زخارا سخت تر گویا دلت بی

                                           روا مدار خدایا که در حریم وصال

   مـــــــــــــو آن آزرده بی خانمانم                رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

   موآن محنت نصیب سخت جانم                          هوای کوی تو از سر نمی رود آری 

 مو آن سرگشته خـــــارم در بیابان                               غریب را دل سرگشته با وطن باشد

 که هـــــــر بادی وزد پیشش دوانم


فرمایشات شما ()

قلم ریز:   واعظ  

شــهـــــــــــــــــــــــــــــــــــر قرآن جمعه 86 تیر 15  2:53 عصر

مشخصات فردی                         

پرسیدم اسمت چیه ؟                                              بدل درد غمت باقی هنوزم              

او گفت («قال انا یوسف )» یوسف 90                                 کسی واقف نبو از درد سوزم

گفت یوسفم . از انجای که اگر کسی می خواهد                          نبو یک سو ته به گلشن

با فردی رفیق شود باید خودشان را به یکدیگر معرفی                    بسوز مو نبود کافر بروزم

کنند با ایه ای از قران خودرا به معرفی کردم

و(«  ءاتینا داوود زبورا ») اسراء 55و او فهمید که اسمم داوود است

پرسیدم در این منزل کسی با شما زندگی می کند ؟

جواب داد :(«و کلهم ءاتیه یوم القیامه فردا ») مریم 95

و همگی روز رستاخیز تک و تنها نزد او حاضر می شوند.

پرسیدم ازدواج کرده ای یا نه ؟

او به من گفت : (« والله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده و رزقکم من الطیبات ») نحل 72

خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزند و نوه های به وجود آورد ؛ و از پاکیزه ها به شما روزی داد آیا به باطل ایمان می آورند ، و نعمت خدا را انکار می کنند؟!

وای متوجه شدم که ایشون ازدواج کرده است .

از اونجای که دیدم همسرشون اونجا نیست پرسیدم همسر شما کجاست ؟

او خیلی آروم گفت: (« و اقص المدینه .... »)یس 20

دورترین نقطه ی شهر .....

فهمیدم که همسرش در دورترین نقطه ی شهر زندگی می کند.

از روی کجکاوی پرسیدم که ایا به همسرتون محبت دارین ؟

او گفت : و («جعل بینکم موده و رحمه ......... ») روم 21

و قرداد خداوند میان شما مودت و رحمت را .....

باز نتونستم آروم بنشینم از ایشون سئوال کردم فایده ازدواج چیه ؟

اون یه لبخندی زد و گفت : (« لتسکنوا الیها ..... ») روم 21

تا در کنار انان آرامش بگیرید .

گفتم خوب حالا که اینطور است وظیفه مردان نسبت به همسرانشان چیه ؟

او گفت :(« وعاشرو هن بالمعروف ......... ») نساء 19

و با آنان بطور شایسته رفتار کنید .

یه خورده با خودم کلنجار رفتم تا اینکه از ایشون پرسیدم ببخشید همسر را برایم معرفی می کنی؟

ایشون یه خورده مکث کرد و بعد با آرامی جواب دادند :(« هن لباس لکم و انتم لباس لهن ..... ») بقره 187

آناها لباس عفت شمایند و شما لباس عفت آنها هستید .

گفتم یوسف منو ببخش میخواستم ببینم شما فرزندی هم دارین یا نه ؟

یوسف گفت : (« من ذکر و انثی .... ») حجرات 13

از مرد وزن

متوجه شدم که دارای فرزند پسر و دختر ند.

گفتم اقا یوسف فرزند دختر و پسر از کیست ؟

یه پوز خندی زد گفت : (« یهب لمن یشاء اناثا و یهب لمن یشاء ...») شورا 49 به هرکه خداوند بخواهد دختر عطا می کند و به هرکه بخواهد پسر عطا می کند

ادامه دارد........  

 


فرمایشات شما ()

قلم ریز:   واعظ  

دست در دست صفا جمعه 86 تیر 15  2:7 عصر

                           من و تو ؛ ما می شویم چون اشک زیبا می شویم

دست در دست صفا

              در سایه سار لطف حق

 با صبا خندیده و چون طور بر پا می شویم

 سبز سبز شعر هستیم

و به دریای جنون

 درد خود گم کرده و چون شور شیدا میشویم

هموطن ای دوست ای مهربان اینک عطوفت رنگ سبز سوره هاست

در حریم مهر تو خوبان ؛ سایه ی اسطوره هاست

 دست سبز  مهر تو خود مرهم بیچارگی ست

هر نگاه دیده ات هنگامه ی دلدادگی ست

ما زدریاییم

و دریا مامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن عشقی ست گرم

دست ها سبز  است و سبزی های باغ عاطفه

چون شکر گفتار خوبان

تک کلامی  هست نرم

همزمان با آبی و سبز قلم جادوی عشق

  سبز در صحرا دویده

دیده بینا می کنیم

برغروب غصه ها گلخنده رویانیم و بس

با سفیر مهـــــــــــــــــر و مه چون شعله غوغا می کنیم


فرمایشات شما ()

قلم ریز:   واعظ  

شـــــــــــــــــــــــــــــــهر قرآن جمعه 86 تیر 15  2:6 عصر

 

شـــــــــــــــــــــــــــــــهر قرآن

وارد شهر زیبایی شدم ؛ که مردم به این شهر زیبا و خوب ((شهر قرآن)) می گفتند .

انسان های با شرافت و کرامتی در این شهر بودند ؛ مردمی خوش لهجه و نیکوکار ؛ که دوستانه در کنار هم زندگی می کردند . سؤال کردم : چرا به این شهر ؛ شهر قرآن می گویند؟

گفتند:

چون مردم در این جا ؛ بیشتر با قرآن مانوس هستند.

می گفتند : در این شهر مردی زندگی می کند که اکثر سخنان او با آیات قران است .

با خود گفتم : فرصت را غنیمت شمرده تا قدری از چشمه سار زلال قرآن بهرمند شوم .

از محل اقامت او جویا شدم ؛ منزلش را پیدا کردم .

از باب (: یا ایها الذین امنوا لاتدخلو بیوتا غیر بیوتکم ......... )  نور ایه 27

در خانه های غیر از خانه خودتات داخل نشوید ...

دق الباب کردم ؛ درب باز شد ؛ چشمم به مردی افتاد که در سیمای او آثار سجود و بندگی حق به چشم می خورد . به یاد این آیه افتادم :

{( سیماهم فی وجوههم من اثر السجود )} فتح 29

شانه آن ها در صورتشان از اثر سجده نمایان است .

سلام علیکم ؛ س : آیا اجازه می فرمایید خدمت برسیم ؟

جواب دادند {( سلام علیکم طبتم فادخلو ها خالدین )}زمر 73

سلام بر شما باد ...... داخل شوید ...

پس اینکه نشستم در کنارش گفتم : از باب

{(فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون )}انبیاء 7

اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید .

می خواهم سئوالاتی چند از شما داشته باشم ، در پاسخ خواسته ی ما دریغ نکردند و ما را در کنار چشمه سار زلال قران قرار دادند.


فرمایشات شما ()

قلم ریز:   واعظ  

در به روی غصه با دست تبسم بسته شد جمعه 86 تیر 15  2:5 عصر

در به روی غصه با دست تبسم بسته شد

ساقیان باده پیما غرق در رقص و سرور

آیه های دیده بر دست تکلــــــــم بسته شد

سپهری سبز در محراب دستت


بهاران شاد از احساس هستت


نگاه زندگی شیرین تر از شور


رخ  آیینه ها را کرده مسرور

  قلم آبی نگار قصه ی طور

           نی دلداده یی از بیشه ی شور

دمادم زائر گفتار سبزت

هوادار پیام پر رمزت

صف اندیشه ها سبزینه بر دوش

بخواند زیر لب غمخانه مخدوش

هزاران یاس محو پیشه ی توست

نگاه خامه بر اندیشه ی توست


 ( یا بـــــــــــــقیه الله )


چه خوش است صوت قران زتو دلربا شنیدن


به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن

قال رسول الله (ص)

( اذا البست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم بالقران )

پیامبر اکرم فرمودند :

هنگامی که فتنه ها همچون پاره  های شب تار بر شما هجوم اورد در این هنگام بر شما باد تمسک به قران.{اصول کافی ج 2 صفحح 599}


فرمایشات شما ()

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
د ر به در بنگاه های معاملاتی
[عناوین آرشیوشده]

پنج شنبه 103 آذر 22

شرمنده می کنید:   4   بازدید

خیلی زحمت کشیدید:      بازدید

فهرست

[خونه ما]

[ RSS ]

[سجلدی من]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

آشنایی با من

واعظ - ره یافتــــــــگان

لوگوی خودم

واعظ - ره یافتــــــــگان

اوقات شرعی

حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی دوستان


لینک دوستان

آیت الله العظمی خامنه ای
آیت الله العظمی سیستانی
امام خمینی (رحمه الله علیه)
آیت الله العظمی فاضل (رحمه الله علیه)
™یت الله العظمی مکارم شیرازی
آیت الله العظمی نوری همدانی
آیت الله العظمی صافی
آیت الله العظمی صانعی
آیت الله العظمی جوادی آملی
آیت الله العظمی مصباح یزدی

آرشیو

تابستان 1386

جستجوی وبلاگ من

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک

 

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد   7451   بازدید