دربه در بنگاه های معاملاتی
این رو یکی از دوستانم بنام ابراهیم نوشته
به این فکر بودم که دو سه ماهی به مهلت تخلیه خونه ای که هستیم نمونده ،با خانوم مشورت کردم که پاشو بریم یه سری به این مشاور املاک ها بزنیم شاید خونه مناسب گیرمون بیاد اما چشتون روز بد نبیه مشاوراملاک نگو ، بگو سر گردنه که هر کی بیاد باید یه چیزی هم دستی بده بعد بره بیرون ؛ بگذریم برم سر اصل مطلب از خونه که اومدم بیرون تو ذهنم به حرفهای جناب وزیر مسکن فکر می کردم که چند روز پیش از تلویزیون در رابطه با افت شدید اجاره بهای خونه ها صحبت می کرد و این که دولت به منظور ساخت مسکن برای اقشار مستضعف منابع مالی را در سال 86 به نسبت سال قبل 3 برابر نموده و در تلاش است با قیمت مسکن از هزینه ها ، قیمت مسکن را متعادل نماید ، همین جور که راه می رفتیم و من هم با خودم فکر می کردم یهو صدای خانومم که می گفت کجا میری رسیدیم ، من با صدای خانومم به خودم اومدم گفتم ، ها ها چی شده گفت : بابا چیزی نشده خواستم بهت بگم داریم مشاوراملاکی رو رد می شیم ؛ گفتم اها ممنون؛ خب بفرما ، سلام کردیم ، داخل مشاور املاکی شدیم ؛ اقای که پشت میز نشسته بود آروم سیگارو گذاشت جاسیگاری و بلند شد خیلی اروم گفت : ببخشید می تونم کمکتون کنم ، گفتم انشاء الله که بتونین کمکمون کنید! ،
بعد از این که نشستیم گفتم ببخشید آقا می تونم بپرسم خونه اجاره یا رهن الان دارین یا نه !؟
یه لبخندی زد گفت : شما اولین نفری نیستید که امروز به بنگاه ما اومدید و مطمانم آخریش هم نیستین ! ؛ گفتم چطور مگه ، گفت ای آقا خونه کجا بود با این وضعیت تورم و گرونی مگه میشه خونه گیر آورد ؛ بعد سیگارو گرفت میان دوتا لبشو ؛ تکیه داد به میزش و گفت : الان خدمتون عرض می کنم چه خبره ، ببین آقا جون الان دور دور پولدارا و سرمایه داراست اونای که پول دارن زندگی می کنند اونای که ندارند هروز خدا همینجور دربه در بنگاها و مشاورین املاک شهر سرگردانند که شاید یه خونه بتونند گیر بیاورند و بتونند با حقوق چندر قاضشون اجارش بکنند و توش بیتوته کنند ؛ و بعد دفتری رومیزش بود دفتر برداشت آروم آروم ورق می زد همینجور اجاره و رهن ؛ خونه های که بود رو می گفت ، یه زیر زمین هست 35 متر؛ یک ملیون 400 هزار تومان پول پیش و اجاره ماهانه 65000 هزار تومان – گفتم لابد باید شبا پاهاشونو دراز بکنند بیرون دیگه – بعد ادامه داد یه آپارتمان طبقه چهارم 4 ملیون پیش اجاره ماهانه 45 هزار تومان ، و اخرین خونه یک ملیون اجاره ماهانه 150000 تومان اجاره .
همین که این مورد آخر گفت : با خانومم مشورت کردم گفتم شاید تونستیم صاحب خونه راضی بکنیم یه خورده پول پیش اضافه بدیم و بتونیم اونو اجارش کنیم ؛ اقای ذالفقاری همون بنگاهیه رو عرض می کنم گقت چیکار کنم بریم خونه رو ببینیم گفتم پس بی زحمت یه هماهنگی بکن بعد بریم ، گوشی رو برداشت ، یه خورده مکث کرد بعد گفت الو الو الو ببخشید منزل آقای حیدری ؟!
اگه اجازه بدین می خواهیم در رابطه با خونه خدمت برسیم ، رهن نمیشه ! چرا آخه اینا آدمای خوبین ، میگن اگه اجازه بدین بیایندحضوری باهاتون صحبت کنند ، نا خدا گاه گوشی رو گذاشت گفت مثل اینکه دوست ندارن خونه رو رهن بدن گفتم باشه ، تو همین لحظه به یاد حرف استادم افتادم که می گفت : ماها داریم زنده مانی میکنیم نه زندگانی چون این زندگانی نیست که ماها داریم ، از فرط ناراحتی گفتم ، منظور آقا اینه که بیاییم ماهانه یه 150000 هزار تومان حقوقی که میگیریم مستقیم بریزیم به حساب صاحب خونه ها ،پس خانواده ماها چی مصرف بکنند هرچی اصلا نخورند گناه سرمایدارا چیه ، گناه پولدارا چیه ، خونه خودشونه، عشقشون میکشه به هر قیمیتی رهن یا اجاره بدن این مشکل مشکل ادمای بی بضاعت مسضعف جامعه است ، مشکا اونا که نیست ........ این حقیقت ادامه دارد .
|